مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم
نظرات شما عزیزان:
معصومه
ساعت15:08---2 آبان 1391
سلام ای ناله ی بارون
سلام ای چشمای گریون
سلام روزهای تلخ من
هنوز هم دوستش دارم
سلام ای بغض تو سینه
سلام ای آه آیینه
سلام شبهای دل کندن
هنوز هم دوستش دارم
iliya
ساعت23:40---9 مرداد 1391
سلام.ميخواستم زودتربگم ولي نشد.
لينكتون كردم.
باي
مجید خدایاری
ساعت11:12---7 مرداد 1391
روزي ما دوباره کبوترهايمان را
پرواز خواهيم داد
و مهرباني
دست زيبايي را خواهد گرفت
و من آن روز را انتظار مي کشم
حتي روزي که نباشم